سلام
زیاد حالم خوب نیست
از شام غریبان دیگه حالی نداشتم
اما به دعای دوستان یکم بهترم
مزد محرممون هم داره میرسه
قراره یه دیدار با نائب الامام و امام الامه مقام عظمای ولایت داشته باشیم
عاقبت بــــا لطــف حق دوران مهدی می رسد
بلبل خوش نغمه از بستـــان مهدی می رسد
می دهد این دل گواهی پیـــر ما سیـــدعلــی
پرچم از دست تو بر دستـــان مهدی می رسد
ا. حرکت کاروان اسراء از کربلا
عمر سعد ملعون روز یازدهم تا وقت ظهر در کربلا ماند،و بر گشتگان خود نماز گذاردو آنان را به خاک سپرد.
وقتی روز از نیمه گذشت فرمان داد تا دختران پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم رابر شتران بی جهاز سوار کردند وسید سجاد علیه السلام را نیز با غل جامعه بر شتر سوار کردند.
هنگامی که آنان را از قتلگاه عبور دادند و نظر بانوان بر جسم مبارک امام حسین علیه السلام افتاد ، لطمه ها بر صورت زدند و صدا به صیحه وندبه برداشتند.
( معالی السبطین:ج۲ص۹۰٫)
۲٫ تشکیل مجلس ابن زیاد
روز یازدهم عمر سعد به کوفه آمد .
ابن زیاد اذن عمومی داد تا مردم در مجلس حاضر شوند.
سپس رأس مطهر امام حسین علیه السلام را نزد او گذاشتند و او نگاه می کرد و تبسم می نمود و با چوبی که در دست داشت جسارت می نمود.
(اعلام الوری:ج۱ص۴۷۱٫ )
۳٫ حرکت اهل بیت امام حسین علیه السلام به سوی کوفه
عصر روز یازدهم اهل بیت علیهم السلام را با حالت اسارت به طرف کوفه بردند.۳نزدیک غروب حرکت کردند و شبانه به کوفه رسیدند . لذا آن بزرگواران داغدیده را تا صبح پشت دروازه های کوفه نگه داشتند. هنگام صبح عمر سعد ملعون از کوفه خارج شد ،و بسان فرمانده ای که از فتوحات خویش خوشحال است همراه اسراء وارد کوفه شد.
(.قلائد النحور:ج محرم و صفر ،ص۲۰۴٫)
اوج کمال تو را در قامت سروگون و خُلق رسول گونهات باید جست. آنگاه که بین «صورت» و «سیرت» و زیبایی «جسم» و «روح» جمع کردی، و جوانی شدی در حد کمال:
جمع صورت با چنین معنی ژرف
نیست ممکن جز ز سلطانی شگرف
تاریخ، تو را مانندترین جوان به اشرف مخلوقات میداند و به خلق و خوی احمدی، نزدیکترین. و آنگاه که صحیفه عاشورا ورق میخورد، و آخرین گفتوگوی تو با پدر مرور میشود، تنها تو را مییابیم که آتش اشتیاق پدر به دیدار رسول خدا (ص) را در آن سالهای جانگداز فراق پیامبر، فرو مینشاندی. و همین افتخار، تو را بس که پدر، تنها تو را شبیهترین مردم به پیامبر (ص) دانست، و فقط دیدار جمال تو را مایه فرونشاندن عطش اشتیاق خویش به دیدار جدش حضرت رسول (ص) ، معرفی کرد؛ و این است اعتراف پدر به بزرگیِ پسر جوان: «غُلامٌ اَشْبَهُ النّاسِ خَلْقاً و خُلْقاً وَ مَنْطِقاً بِرَسولِکَ (ص) و کُنّا اِذَا اشْتَقْنا الی نَبیّکَ نَظَرْنا اِلَیْه؛ جوانی است که از لحاظ اندام و اخلاق و گفتار، از همه مردم به رسول تو شبیهتر است و هر گاه ما مشتاق دیدار پیامبر (ص) میشدیم به او مینگریستیم».
گفت: کای فرزند، مُقبل آمدی
آفت جان، رهزن دل آمدی
کردهای از حق، تجلی ای پسر
زین تجلی، فتنهها داری به سر
راست بهر فتنه قامت کردهای
وه کزین قامت قیامت کردهای
نرگست با لاله در طنّازی است
سنبلت با ارغوان در بازی است
قرآن کریم در سوره مبارکه حضرت مریم در آیه 59 علت انحراف را دو چیز مطرح میکند.
1- دورشدن از ذکر خدا که مظهر آن نماز است
2- دنباله شهوات رفتن،دنباله هوسها رفتن ، دنیا طلبی ، شهوات و دنیا را اصل دانستن و آرمانها را فراموش کردن
ما هم ممکن است به این درد دچار بشویم
مگر عبرت بگیریم
گفته بودی تو مدینه به همه
قاسمم مثل علی اکبرمه