تجربیات یک طلبه

امام رضا(علیه السلام) :خدا رحمت کند کسی را که امر ما اهلبیت (علیهم السلام) را احیا می کند.

تجربیات یک طلبه

امام رضا(علیه السلام) :خدا رحمت کند کسی را که امر ما اهلبیت (علیهم السلام) را احیا می کند.

گروه تبلیغی جهادی علیا (طلاب و دانشجویان شهرستان خمینی شهر)

سلام

اینم یه عکس از مراسم روز شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها در روستای کندوله شهر صحنه کرمانشاه

جا همتون خالی بود.

ادامه گزارش حضور در صحنه

...برای ظهر خانه عالم تجهیز شد.

یک تخته فرش

15 عدد پتو که متعلق به زلزله زدگان بود با آرم هلال احمر

یکی از اتاق های خانه عالم را با بخاری امانتی بخشداری آماده استراحت کردیم که البته بعد از دو روز اول، یک کمی گرم شد !

آب خانه عالم هم یخ زده بود و قول دادند تا تابستان انشاء الله آفتاب یخ های آب را آب کند تا فشار آب هم بیشتر بشه و این چند روز با دبه های بزرگ آب رسانی انجام می شد.

خوب روستاس دیگه !!

اگه قرار بود امکانات فراهم باشه که میشد بالا شهر تهران !!

اولین نماز را همه ی  اعضای گروه در مسجد امام حسین (علیه السلام) کندوله خواندیم و حدیثی بعد از نماز عرض کردم و با نمازگزاران که تعداد زیادی هم نداشتند مشغول گپ و گفت شدیم.

ملاقات سرپایی با دهیار آقای منوچهر امیری و برخی از معتمدین محل و همسایگان خانه عالم از  برنامه های عصر روز شنبه بود.

با توجه به برگزار نشدن مجالس دهه آخر صفر و عدم توجه اهالی لازم بود حرکتی پرشور انجام شود .

جلسه ای ترتیب داده شد و پس از مذاکرات به صورت پیامک مطلب با برخی از دوستان در شهرستان خمینی شهر و استان اصفهان در میان گذاشته شد که مجموعا مبلغ قابل توجهی برای برپایی مجالس عزاداری در 10 روستا و تهیه نذر روز 28 صفر و روز شهادت امام رضا (علیه السلام) توسط بانیان خیر پرداخت شد.

اقامه نماز در دو نوبت ظهر و مغرب ، بیان احکام و حدیث بعد از نماز ظهر ، حلقه چهره به چهره بعد از منبر ظهر ، حلقه نوجوانان قبل از نماز مغرب ، بیان اصول عقاید و روضه و سینه زنی بعد از نماز مغرب از برنامه های ثابت این چند روز بود.

روز 28 صفر روستای  شریف آباد با دسته عزاداری به کندوله آمد و از ساعت 10 صبح تا اذان ظهر ، با مردم کندوله در حسینیه روستا به زیارت عاشورا و منبر و سینه زنی مشغول بودند.

آب گوشت روز 28 صفر پذیرایی پرطرفداری بود که به همت جوانان محل تهیه و توزیع شد .

حضور در مدارس به صورت کلاس به کلاس در مقاطع ابتدایی ، راهنمایی و دبیرستان همراه با اجرای برنامه و اهدای جوایز فرهنگی و کتاب از دیگر برنامه های گروه بود .

حضور در منازل اهالی و شنیدن صحبت های آن ها و حضور اهالی محل در خانه عالم و ارتباط با مبلغین به صمیمیت این سفر افزوده بود.

بازدید از ساختمان مدارس ، کتابخانه ، گورستان و گلستان شهدای روستا ، امامزاده روستا و باغات و مناظر طبیعی منطقه برنامه ها دیگری بود که باعث شد جمعیت نمازگزاران مسجد در روز های بعدی به بیش از 10 برابر افزایش یابد.

شب آخر سفر فرا رسید تقریبا همه ی دوستانی که در این چند روز با آن ها ملاقات کرده بودیم به مسجد آمده بودند . نماز خوانده شد و بعد از صرف شام که معمول هر شب بود، دعای کمیل توسط مداح روستا آقای زرآینه شروع شد و آقای (بوق) ادامه دادند و قسمت دوم دعا را هم این حقیر خواندم و بعد روضه و سینه زنی ، نوحه های سینه زنی توسط آقای زرآینه و دو نفر از نوجوانان محل به نام های رضا و سجاد و آقای ( بوق) اجرا می شد.

بعد از عزاداری با اهالی محل خداحافظی کردیم که از سخت ترین لحضه های سفر بود .

تعدادی از اهالی تا خانه ی عالم ما را همراهی کردند و بعد از جمع کردن لوازم ، ما را تا بیرون محل همراهی کردند .

کلام آخر

 هذا من فضل ربی

تمامی این توفیقات را از ناحیه ذات اقدس الهی دانسته و برتمامی نعمت هایش شکر گزاریم و توفیقات بیشتر  را برای خود و همه دوستان همراه و علاقه مند از درگاه الهی خواستاریم .

گزارش تبلیغ دهه سوم ماه صفر در شهر صحنه کرمانشاه

سلام

مردد بودم با دوستان همراه شوم یا در خمینی شهر بمانم و برنامه های مسجد را دنبال کنم.

قرار شد استخاره کنم

ایه 37 سوره نور امد

رجال لاتلهیهم تجره و لا بیع عن ذکر الله و اقام الصلاه و ایتاء الزکوه یخافون یوما تتقلب فیه القلوب و الابصار

با برادر بزرگوار حجت السلام شیخ احمد رضا جلالی زید عزه تماس گرفتم و اعلام آمادگی کردم

حدود 300 هزار تومان جوایز فرهنگی و تعدادی از کتب امام جمعه خمینی شهر را هم بعنوان هدیه آماده کردم

البته چون تصمیم داشتیم در ابعاد مختلف کار بکنیم نیاز به همراهی دوستان با تجربه داشتیم که به فضل الهی دو نفر از دوستان به نامهای (بوق) و (بوق) که به خاطر اوج اخلاصشان از بردن نامشان معذوریم ما را همراهی می کردندکه همین جا از زحماتشان تشکر میکنم.

صبح جمعه10/6 ساعت 9 حرکت کردیم و برای نماز و نهار در بروجرد به منزل پدر بزرگ آقای (بوق) رفتیم، بعدشم یه سری به دوست بروجردیمون آقای سامان رشنو زدیم

تابلوهای کنار جاده نظرم را جلب کرده بود ( کربلا 455 کیلومتر) احساس میکردم دارم میرم کربلا، حاج آقا جلالی کفت من وقتی میام روستاها برای تبلیغ نیت کربلا میکنم نماز مغرب را پلیس راه کنگاور خوندیم ، یه گروه اومدند تو مسجد حاج آقا جلالی صدا زد آقای کریمی تشریف بیارید کربلاییند

چه حالی داشتند گفتند اربعین کربلا بودیم و داریم برمی گردیم.

الحمد لله (کسی که زائر امام حسین علیه السلام را زیارت کنه مثل اینه که امام حسین علیه السلام را زیارت کرده باشه.

بالاخره رسیدیم صحنه و ساختمان سازمان تبلیغات

حالا به فرموده حضرت آقا قرار بود در صحنه باشیم. با دوستان بزرگوار آقایان منصور سمایی که دو برادر بودند و از قم آمده بودند آشنا شدیم. چای خوردیم .

آقای رشیدی که یکی از طلبه هایی بود که ما را همراهی می کرد فرمود عمامشا براش بپیچم و منم اطاعت کردم فقط بشرط اینکه برامون یه منبر بره و روضه بخوانه البته چون آماده نبود این مسئولیت را آقای جلالی به عهده گرفت

از تبلیغ و هدف از آن برامون گفت و روضه باب الحوائج حضرت علی اصغر عجب شروعی...

استراحت کردیم و صبح بعد از نماز صبح دعای عهد و زیارت عاشورا و روضه از برنامه های رسمی گروه چند نفره ما بود که تا روز آخر ادامه داشت.

ساعت 8 دیدار با حجت الاسلام سامع رییس اداده تبلیغات شهر صحنه ، توجیح و اعزام

روستای کندوله من انجام وظیفه کردم با همراهی آقایان بوق و ارشادات حاج آقای جلالی

روستای شریف آباد حاج آقای جلالی

روستای پریان حاج آقای منصور سمایی

روستایی موئینه آقای رشیدی

دو برادر دیگر ما هم که با اتوبوس آمده بودند حجج اسلام کریمی و جولایی در مناطق دیگر حدود 8 روستا را تحت پوشش داشتند.

من ، حاج آقا جلالی ، حاج آقا منصور سمایی و آقایان بوق در منزل عالم در روستای کندوله مستقر شدیم و خودمون را برای نوکری حضرت زهرا سلام الله علیها آماده کردیم

ادامه دارد...