تجربیات یک طلبه

امام رضا(علیه السلام) :خدا رحمت کند کسی را که امر ما اهلبیت (علیهم السلام) را احیا می کند.

تجربیات یک طلبه

امام رضا(علیه السلام) :خدا رحمت کند کسی را که امر ما اهلبیت (علیهم السلام) را احیا می کند.

شب ششم محرم متعلق به قاسم ابن الحسن علیه السلام تسلیت باد.

اشعار شهادت حضرت قاسم بن الحسن

آیینه‌ ی مرد جمل آمد به میدان

یک شیر دل مانند یل آمد به میدان

با سیزده جام عسل آمد به میدان

ای لشگر کوفه اجل آمد به میدان

باید که قبر خویش را آماده سازید

در دل جگر دارید اگر بر او بتازید

رفته به بابایش که این‌گونه شریف است

از نسل پاک صاحب دین حنیف است

قاسم اگر چه قدّ و بالایش ظریف است

امّا خدایی او سپاهی را حریف است

 گوید به او عمّه: به بدخواه تو لعنت

مه‌ پاره‌ ی نجمه! به بدخواه تو لعنت

شاگرد رزم حضرت عباس، قاسم

آمد ولی در هیبت عباس، قاسم

در بازوانش قدرت عباس، قاسم

به‌ به که دارد غیرت عباس، قاسم

عمّامه‌ ی او را عمویش با نمک بست

مانند بابایش حسن، تحت‌الحنک بست

قاسم حریف تن به تن دارد؟ ندارد

این نوجوان جوشن به تن دارد؟ ندارد

چیزی کم از بابا حسن دارد؟ ندارد

اصلاً مگر ازرق زدن دارد؟ ندارد

ازرق کجا و شیر میدان خطرها

قاسم بُوَد رزمنده‌ی نسل قمرها

وقت پریدن ناگهان بال و پرش ریخت

یک لشکری را ریخت آخر پیکرش ریخت

از میمنه تا میسره روی سرش ریخت

از روی زین افتاد قلب مادرش ریخت

مثل مدینه کوچه ای را باز کردند

پرتاب سنگ و نیزه را آغاز کردند

***

بیشتر مثل مجتبی شده ای

ولی افسوس بی صدا شده ای

مثل آئینه ای که خورده زمین

تکه تکه جدا جدا شده ای

هرکجا دست می زنم گود است

وایِ من غرق رد پا شده ای

زیر سنگینی هزاران اسب

به گمانم که آسیا شده ای

دردنامه امام باقر علیه السلام


امروز چه قدر مدینه بوی غربت و بی‏کسی می‏دهد!

انگار خاک بی‏پدری بر سرش ریخته‏اند. از هر نقطه، صدای ناله می‏آید. کوچه‏ها، خانه‏ها، دیوارها، پنجره‏ها همه و همه آرام آرام، مظلومیت کسی را می‏گریند.

صدای لا اله الا اللّه فرشتگان بلند می‏شود. صدای قدسیان که هم‏ناله با زمینیان، تابوت خورشید پنجم را به سوی بقیع به دوش می کشند.

باز هم بقیع، چه قدر این خاک قداست دارد! چه قدر این نقطه از زمین، مطهّر است! آرامگاه آسمانیان زمینی، مأمن افلاکیان خاک نشین.

وای اگر لب باز کند، چه عقده‏ها که می‏گشاید، چه رازها که فاش می‏کند و چه گنج‏های پنهانی که آشکار می‏سازد!

مولا جان!

در تابوت، آرام خفته‏ای، و هیچ کس نمی‏داند که زهر با جگرت چه کرده است!

لب فرو بسته‏ای و کسی از داغ جگر سوزت خبر ندارد.

چشم از زشتی‏ها بستی و اینک می‏روی، در حالی که دل نگران قرآنی.

میروی و هنوز دلواپس اسلامی که زنده ماندنش را مدیون دلسوزی‏های معلّمی چون تو بوده است.

میروی و می‏دانی که شیعه، هنوز تشنه آموختن است.

ای کاشف قلمروهای نامکشوف معرفت! شاگردانت، این نوآموزان مکتب آسمانی‏ات را به که می‏سپاری؟

ای شکافنده بی‏نظیر دانش‏ها! تنها سر انگشتان دانش تو، گره از اسرار حقیقت می‏گشاید.

بمان و درد نادانی بشر را، به کلمه‏ای از دانش الهی‏ات، شفا ده، و طومار نافهمی انسان را مچاله کن که بی‏حضور تو، انسان در تاریکزار جهل به عصیان می‏رسد.

صدای لا اله الا اللّه در سکوت بقیع می‏پیچد، و پیکری مطهر، سوخته از نازیبایی‏ها، میهمان بهشت می‏شود، و هنوز بعد از گذشت سال‏ها، هم‏نوا با عرفات، ضجه می‏زنیم مظلومیت امام غریب شیعه را...


شهادت حضرت جوادالائمه علیه السلام تسلیت باد.

افتاده بین حجره و آبش نمی دهند
میگوید آب آب و جوابش نمی دهند
این قوم جاهلی که به دست امام خویش
آب از برای کسب ثوابش نمی دهند
حاجت به آبِ روی زمین ریختن نبود
یک رو به قبله را که عذابش نمی دهند